xxبه انچه فکر می کنید بیندیشxx

خدایا تو اگه دستمو بگیری کسی نمیتونه منو دست کم بگیره...

xxبه انچه فکر می کنید بیندیشxx

خدایا تو اگه دستمو بگیری کسی نمیتونه منو دست کم بگیره...

xxبه انچه فکر می کنید بیندیشxx

پشتم حرف بود ...
حدیث شد....
می ترسم آیه شود...
سوره اش کنن به جعل...
بعد تکفیرم کنند..
این جماعت نا اهل:(
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★   *   ☆  ★  

♥   *   ★     ★  ★  *
♡   ☆           ★ 
  ♥      ☆  *  ★   * ♥  ★

*      *   ★     ★  ♡  *
   ★           ☆ 
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★   *   ☆  ★  

♥   *   ★     ★  ★  *
♡   ☆           ★ 

♥   *   ★     ★  ★  *
 ♥      ☆  *  ★   * ♥  

*      *   ★     ★  ♡  *
   ★           ☆ 
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★   *   ☆  ★  

♥   *   ★     ★  ★  *
♡   ☆           ★ 
*      *   ★     ★  ♡  *
   ★           ☆ 
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★   *   ☆  ★  

♥   *   ★     ★  ★  *
♡   ☆           ★ 
*      *   ★     ★  ♡  *
   ★           ☆ 
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★   *   ☆  ★  

♥   *   ★     ★  ★  *
♡   ☆           ★ 
*      *   ★     ★  ♡  *
   ★           ☆ 
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★   *   ☆  ★  

♥   *   ★     ★  ★  *
♡   ☆           ★ 
اگه یه نفر ازت پرسید چقد دوسم داری؟
نگو بی نهایت!
بگو اندازه ای که هستی

اگه پرسید تا کی دوسم داری؟
نگو تا ابد!
بگو تا وقتی هستی

اگه پرسید چقد بهم اعتماد داری؟
نگو اندازه چشام!
بگو به اندازه ای که بهم اطمینان میدی

تا بدونه...
تا وقتی با ارزشه که به ارزشات احتـــــــــــــرام بذاره


(پست داداشم علی)

آخرین مطالب

دلم تنگه

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۳ ب.ظ

داشتم کتاب چرک نویسهای یه دعع شصتیو می خوندم ...این قسمتش احساس کردم اون چیزیه ک منم دلم می خواست بنویسم توی این چند روز و لی نشده بود....ازشون اجازه گرفتمو با اجازه ی خودشون گذاشتم توی وبم...

+یادم میاد همیشه تنها خوشی من هر چند با استرس بود ولی توی مدرسه بود ...شاید اگه بخوام ب کوچیکیم برگردم فقط دوست دارم ب قسمتایش برگردم ک توی مدرسه بودم بقیش دوست ندارم...

دلم واقعا تنگ شده برای مینا برای قهر کردنامون ...بستنی یخیایی پرتقالیی ک 50 تومن بود ....  بهتره برین نوشتهی زیرو بخونین>>>




کپی شده از کتاب چرک نویس های یک دهه شصتی اقا احسان قدیمی...





+فکر می کردم بزرگ بشم زندگیم خوب می شه دیگه کسی بهم اجبار نمی کنه دیگه کسی ترحم نمی کنه ...

ولی بزرگ شدمو بد تر شد...حالا من موندمو یه عالمه ارزو ...

ارزوهایی ک می تونم ب دستشون بیارم ولی شرایط برام سخت کرده ب دست اوردنشونو...

خدایا بازم شکرت ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۷
inaz ss

نظرات  (۴)

۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۱ علی شبگرد
فکر میکردم بزرگ شم هرکاری بخوام میتونم بکنم...
ولی هر چی بزرگتر میشم بیشتر میفهمم توی زندانم...
پاسخ:
:(((
۰۷ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۸ علی شبگرد
آجی من برم؟

پاسخ:
کجا؟
کار داری؟
باشه برو :)
چرا اجازه می گیری داداش عزیزم:)
۰۷ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۲ علی شبگرد
برم یکم راه برم دلم وا شه :)
خب یهو که نمیشه رفت بعدشم آبجیمی هر کاری بخوام بکنم اجازه میگیرم
پاسخ:
اره پیاده روی اونم تنهایی ب ادم ارامش خاصی میده :)
اصلا ادم غرق افکرش می شه ...
+وای تروخدا منو اینقدر خجالت نده داداش:)
تو سروری تاج سری ...اره داداش اینجوریااااس:)

یکی از بهترین لذت های دنیا ...

داشتن کسی که همه ی تلخی های روزتو ،

تو خنده هاش حل کنه !

پاسخ:
اره دقیقا!
کاشکی منم چنین کسیو داشتم:|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی