نمی بخشمتون
شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ب.ظ
سخته سخته یواشکی بیدار باشو دردو دلاییو گوش کنی ک مربوط ب خیلی سالها پیشه و خاک خردست ولی هر ثانیه تازگی خودشو خیلی خوب نشون میده!!!
سخته دیدار با کسایی ک وقتی می بینینشون می خوای داد بزنی بگی من دیگه بزرگ شدم دیگه نمیزارم بیشتر از این زندگیمو خراب کنین!!!
سخته دشمنای زندگیتو همه بشناشنو خودت ندونی اونا کیان بعد توی مراسم ختم مادر بزرگت برای اولین بار ببینیشونو نفهمی کین اینا!! حتی باهاشون دستو رو بوسیم بکنی !!!!
سخته ن بچگی خوشی داشته باشی ن نو جونی خوشی و جونیم ک خدا میدونه چی می خواد بشه!!!
سخته گذشته ای ک می خوام با نوشتن تمومش کنم ولی هر چی می نویسم بیشتر برام تازگی پیدا می کنه!!
این گذشته چیه ؟؟؟چی بود ک اینقدر زندگیمو بهم ریخت ؟!
چی بود ک باعث شده من خودمو یه دختر بد قدم خطاب کنم؟؟؟؟؟!!!!!!!
دیگه دوره ی اون روزا ب نظرم گذشته ک می گفتن دختر رحمت خونست !!!
این روزا می ترسم از جلو رفتنی ک ب نقطه های تاریک ختم می شه...
می ترسم از حرفایی ک هیچ موقع نگفتمشون فقط نوشتمشون...
خیلی سخته بزرگ شده باشیو بخوای پیشرفت کنی ولی بدونی مثه خیلیا ب راحتی راهتو پیدا نمی کنی و باید اینقدر راه های سختو بری ک بالاخره اونی بشه ک می خوای ...
این روزا سختیا ی من و امسال من کوچیک و بزرگش فرقی نداره ولی اینو میدونم این سختیا خیلی زود دلمو حد اقل پیر کرده...
دلی ک می تونست پر از عشق باشه...دلی ک می تونست ب جای کینه پر از دوست داشتن باشه ولی نیست...
اهای اونایی ک زندگیمو اینطوری کردین هیچ موقع نمی بخشمتون...
شما باعث شدیم گذشته هر ثانیه ن تنها با من بلکه با همهی خانوادم باشه...
می بخشمتون ولی تصفیه حسابیم سر پل صراط هست همون جایی ک می گن از مو باریک تره ...اونجا حلتون می دم توی اتیش تا بفهمین چه اتیشیو توی این دنیا برای ما درست کردیم...
خدایا صبرم بده خیلی سختمه خیلی:(
سخته دیدار با کسایی ک وقتی می بینینشون می خوای داد بزنی بگی من دیگه بزرگ شدم دیگه نمیزارم بیشتر از این زندگیمو خراب کنین!!!
سخته دشمنای زندگیتو همه بشناشنو خودت ندونی اونا کیان بعد توی مراسم ختم مادر بزرگت برای اولین بار ببینیشونو نفهمی کین اینا!! حتی باهاشون دستو رو بوسیم بکنی !!!!
سخته ن بچگی خوشی داشته باشی ن نو جونی خوشی و جونیم ک خدا میدونه چی می خواد بشه!!!
سخته گذشته ای ک می خوام با نوشتن تمومش کنم ولی هر چی می نویسم بیشتر برام تازگی پیدا می کنه!!
این گذشته چیه ؟؟؟چی بود ک اینقدر زندگیمو بهم ریخت ؟!
چی بود ک باعث شده من خودمو یه دختر بد قدم خطاب کنم؟؟؟؟؟!!!!!!!
دیگه دوره ی اون روزا ب نظرم گذشته ک می گفتن دختر رحمت خونست !!!
این روزا می ترسم از جلو رفتنی ک ب نقطه های تاریک ختم می شه...
می ترسم از حرفایی ک هیچ موقع نگفتمشون فقط نوشتمشون...
خیلی سخته بزرگ شده باشیو بخوای پیشرفت کنی ولی بدونی مثه خیلیا ب راحتی راهتو پیدا نمی کنی و باید اینقدر راه های سختو بری ک بالاخره اونی بشه ک می خوای ...
این روزا سختیا ی من و امسال من کوچیک و بزرگش فرقی نداره ولی اینو میدونم این سختیا خیلی زود دلمو حد اقل پیر کرده...
دلی ک می تونست پر از عشق باشه...دلی ک می تونست ب جای کینه پر از دوست داشتن باشه ولی نیست...
اهای اونایی ک زندگیمو اینطوری کردین هیچ موقع نمی بخشمتون...
شما باعث شدیم گذشته هر ثانیه ن تنها با من بلکه با همهی خانوادم باشه...
می بخشمتون ولی تصفیه حسابیم سر پل صراط هست همون جایی ک می گن از مو باریک تره ...اونجا حلتون می دم توی اتیش تا بفهمین چه اتیشیو توی این دنیا برای ما درست کردیم...
خدایا صبرم بده خیلی سختمه خیلی:(
۹۴/۰۴/۰۶