ثابت

من اینازم
یکی از کاربرای بلاگفا:(
ولی تا وقتی بلاگفا درست بشه مهمون بیان عزیز هستم:)
وبلاگ قبلیمو ببینین چقدر نازه:(

+وبم داغون شد تو بلاگفا:(
هعی

بازم برگشتم اما ن برای همیشه

یادش بخیر تابستون دو سال پیش بود اینجا رو ساختم چون بلاگفا مشکل پیدا کرده بود...
چه خاطراتی برام به جا گذاشت خاطراتی که دوست داشتنیو قشنگن...
دلم برای دریا و شبگرد دوست داشتنیمون تنگ شده...
شبگردمون دانشگاه دولتی قبول شده و سر گرم درساست فک کنم ...
امشب نا خود اگاه دلم پر کشید برای اینجا...
انگار دلم پر کشیده برای چند سال پیش...
وقتی واردش شدم حس کردم چقدر اینجا ارومه و بی صدا بر عکس بلاگفا که باید به صد نفر جواب پس بدی...
این وبلاگ هر چند مدت کمی ازش استفاده کردم ولی توی این مدت کم خاطرات شیرینیو برام به جا گذاشت...
هعی روزگار ...
چقدر زود همه چیز می گذره...

خدایا راحتم کن

اخی چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود×!

چقدر این روزا احساس  پوچی می کنم!

و چقدر زود پیر شدیم...

احساس پیری می کنمو بی حوصلگی ...

خدا کنه منم به همین زودی زود بمیرم راحت بشم....

داداشم علی

دعا کنین برا داداشم علی حالش خوب نیس:"(

عاجزانه ازتون خواهش می کنم برای داداشم از صمیمیم قلبتون دعا کنین ...

داداشم بستریه توی بیمارستان و روزای سختیو داره پشت سر میزاره ...

با بیماری سختی داره دستو پنجه نرم می کنه...

لطفا دعاش کنین لطفااااااا

رفتم ک رفتم

وب جدیدم توی بلاگفا همون قبلیست>>اینه

بهم سر بزنین

علی>>بهم سر نزنی اونجا می کشمتتتتتتت:|

دریا توام همینطور:|

بلاگفا خیر نبینی

این بلاگکفاباز داره پشیمونم می کنه هاااااا!!!!!!!!!!!

باز دو باره گیر کرده اه:(

بلاگفا رو می خوام

تصمیم دارم توی بلاگفا دوباره وب بزنم :|

نمیدونم چرا اخرش با اینجا نمی تونم کنار بیام :!!!

اینجا ب دلم نیس ...بلاگفا رو هر کاری دلم می خواست ب سرش میاوردم:)ولی اینجا رو نمی تونم یعنی سخته:|

پس پیششش ب سوی بلاگفا:)

درست کردم ادرسشو میزارم هر کی خواست بیاد وبم:)

:|جریان چیه؟

خوابم میااااااااد دوباررررررررررره:|

چرا من اینقدر می خوااااا بم این روزا:(

خسته شدم اخه:(

آینده

قبولیه دیپلممو گرفتمو دارم تخت گاااااااااااز میرم سمت کنکور!!
چقدر همه چیز داره زود میگدره ...باور نمی شه!!!!!!دارم درس می خونم برای اوردن دولتی یا شبانه! ولی نمیدونم می تونم بیارم یا ن!!!!!!
حوصله ی توضح در باره ی اینکه چرا احتمال میدم نیارمو ندارم...
ولی از تصمیم دست نمی کشم...دلم می خواد همه ی تلاشمو بکنم تا بعدا حد اقل شرمنده ی وجدان خودم نباشم...
جواب دادن ب وجدان خودت خیلی سخت تر از جواب دادن ب هر کسه دیکه ایه!!!!!!!!!!!!!111111111
خدایا خودت کمکم کن در راستای ارزوهام ...
+خدایا میدونم مثه من زیادن و انگشت شمار ...خدایا نمی گم آن ده ک آن به !!! می گم مصلحت زندگیمونو توی ارزوهامون قرار بده لطفا...
میدونم ما بنده هات خیلی لیاقتمون از اونی ک فکر می کنیم پایین تره ولی تو بیشترر بهمون بده البته همراه با جنبش تا قدرشو بدونیمو خوشبخت باشیم...
خدایا من دلم می خواد واقعا زندگی کنم...دلم می خواد مفید باشم ....
دلم می خوادجوری زندگی کنم ک هر کسی ازم پرسید چه خبر از زندگی بگم عااااااااااالیه...بگم خیلی خوشبختم!
یعنی می شه؟؟!


ایشالا
+خدایا دمت گرم واقعادیشب مواظبم بودی:)

یه حس خوب یه ادم خوب

امشب ک رفتم مهمونی   بر عکس همیشه ب خاطره وجود یه سری افراد حس خوبی ب اون جمع داشتم:)
مثه خواهر زن عموم فاطمه...27 سالشه و مجرده:|
دعا کنین زود متاهل بشه چون واقعااااااااا دختر ماهیه!!!
کلا سخته ادم مجرد بمونه اونم تا 27 سالی..البته برای دختر !!
برای پسرا ب نظرم می شه گفت خوفه البته خودشون بهتر میدونن من فقط نظرم اینه!!
د ر کل  ادمایی مثه فاطمه رو دوست دارم  مهربون ...صادق... بی ریا... خوش خنده... خوش سرو زبون...
+خدایا این شبا کمکم کن سمت گناه نرم لطفاااااااااااااا:|
سخته خدا جون خودت مراقبم باش:(

مینا

دلم برای مینا تنگ شده!
مینا تنها همدم بچگیای من بوده همیشه...
از خواهر برام نزدیک تر بوده همیشه:)
همیشه برای تولدم با وجود اینکه من همیشه یادم میره و بقیه هم تولدمو یادشون میره ولی اون با وجود دوری راه بهم زنگ میزنه تبریک می گه!
اون چند وقت پیش برای امتحانا رفتم مدرشون از مدرسه تا خونشون پیاده رفتیم کلی حرف زدیم !!
بهم گفت از وقتی از این محله رفتین دیگه هیچکسیو برای دردو دلام ندارم! منم همینو گفتم!مینا از دست بابام شاکی بود ک چرا خونه رو فروخته منم از دست زمونه!
یه کمی ک راه رفتیم گفت فاطمه چرا مثه قبل نیسی؟! منم در دلم بازشدو براش کلی حرف زدم همینطور ک حرف میزدم بغض کرده بودم گاهی اوقاتم توی راه اشکم میریخت...
یه نفس براش حرف زدم حس می کردم باید هر ثانیه ی اون روزو قنیمت بدونم چون بازم دیر ب دیر همو می بینم!!!
ب خونشون ک رسیدیم نفس نفس میزدم!
مینا گفت فاطمه اروم باش یه کم داری نفس نفس میزنیا!!
مینا رو خیلی دوسش دارم خیلی زیاد..
یاد قدیما بخیر ک هممون دوچرخه داشتیمو توی کوچه بازی می کردیم یادش بخیر قدیما ک من نقاشیم خوب بودو مینا حسودیش می شد:)
چقدر اون موقع ها خوب بود...
مینا یه سال دیگه باید پیش دانشگاهیو بخونه ولی من دانشگاهیم ...
چقدر زود بزرگ شدیم:|